گیـــج گاه

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

اعتقادی در مورد اعتقاد!

چهارشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۵ ب.ظ


خوبست که آدم یک طرز فکر داشته باشد. یک اعتقاد و یک نگرش. فارغ از محتوا، وجودش قوت قلب است.

 

آدمها در مواجهه با چنین عبارتی، معمولاً به دو قسم تبدیل میشوند.

  • آنهایی که با جملات پر طمطراق و ژست های روشنفکرانه درصدد تصدیق برمی آیند و آن را معنی شگرفی از هدف آفرینش و چه و چه مینامند.
  • آنهایی که از اساس این مباحث را من درآوردی و مانع زندگی روزمره و صحبتهای از سر شکم سیری دانسته و انکار میکنند.

اما آنچه مقصود من است، از تجربه ای کاملاً ملموس نشأت میگیرد. من در هر روز از زندگی خود با رویدادها و حتی لحظات بی رویدادی مواجه میشوم که نیاز به یک اعتقاد دارم. خواه اعتقادی از جنس اعتقاد دیگران و خواه اعتقادی کاملاً شخصی و مخصوص به خودم.

گمان میکنم

 محصول دنیای خردگرای امروز، انسانهایی با یک جفت چشم مشکوک به همه چیز باشد.

ما در میان هجمه ای از اعتقادات گوناگون و سیل تبلیغشان گیر افتاده و حتی فرصت غور در هیچکدامشان را نداریم. تا اندکی به یکی از آنها نزدیک میشویم، سیل ملامت ها و تخطئه ها به سویمان روان میشود و عاقبت با آنکه یک انسان بالغ به نظر میرسیم، اما هنوز و همچنان، نتوانسته ایم به رسیمانی درآویزیم و خود را لااقل از آشفتگی روحی نجات دهیم. ما دیگر به خوراکی ها، اطرافیان، رسانه ها، و خلاصه هرچه با زندگی مان سر و کار دارد اعتماد نداریم. هر روز در معرض عقیده ای راجع به هر یک قرار میگیریم و در نهایت از فرط ناچاری رهایش میکنیم.

قوۀ تعقل و تدبر بلا شک نیرویی است که ما را از سایر جانداران متمایز میکند. اما حیاتی ترین خصیصۀ انسان، ارادۀ اوست. اراده است که موجب عدم سیطرۀ هرچیز، حتی خردزدگی بر انسان میشود. اینکه هر روز اطلاعاتی دریافت و نتیجه گیری و طبقه بندی کنیم کافی نیست. اراده ای باید باشد تا از میان این همه، نتیجه نهایی را استنتاج و به عنوان خط مشی اساسی، تبیین کند.

شک و  بررسی تمام نظرات خوبست. اما اگر که به نتیجۀ غائی منجر شود. هرگاه به مسئله ای -از انتخاب سادۀ مسیر گرفته تا انتخاب بزرگ ِ جهان بینی- برخوردیم، خوبست هر از گاهی از خود بپرسیم: عاقبت به نتیجه ای رسیدم یا نه؟؟

این گیجی در میان تودۀ افکار به گمانم میتواند یک عمر را هدر دهد.

 

 

 

 

پ.ن. : در مدارس، شیوه های استنتاج به خوبی آموزش داده میشود. اما آیا اراده نیز به همان خوبی پرورش می یابد؟

سرمای نجات بخش!

سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۵۹ ب.ظ

از لا به لای پرده ها، بیرون را خاکستری میبینم...

شروع به راه رفتن در خانه میکنم... هر از گاه میپرم و یک جفتک هم می اندازم. پلیور گل بهی ام حس بچه های اسکاندیناوی آزاد در طبیعت را تداعی میکند. اما در این سر دنیا، دختری در خانه هستم که از سرمای آن بیرون مشعوف شده.

دوست دارم دختر بچه بمانم و رویاهای ناباور و ناممکنم را ادامه دهم. حتی به قیمت محرومیت از لذت دوست داشتن و دوست داشته شدن............... دنیای ارزشمندی را از دست داده ام. دنیایی با یک سکنۀ خوشبخت، در مدار یک ذهن خیال پرداز.

فکر میکنم که تصور ِ هر چیز، از خودش بهتر است. در عرصۀ خیال همه چیز را میتوانی به دلخواهت بیافرینی، هرجا چیزی اضافی به نظر آمد با پاک کن پاکش کنی،  و هر جا چیزی کم بود با خودکار ژله ای خوشرنگ بکشی. هرچیز معنا، درخشندگی و عمقی که دوست داری را دارد. عطرها، مزه ها، نگاه ها، درختها، ....... زمینش نرم است و قدم زدن خسته ات نمیکند. یک جای مخفی که هیچکس از آن خبر ندارد.

این دنیا بر مدار خود میگردد. قوانین و الفبای خودش را دارد. الفبایی که ترجمان همۀ افکار و عواطف صاحبش است و فقط برای او مفهوم و ملموس میباشد.

بزرگترین اشتباه آدمهای خیال پردازی مثل من، کوشش برای شریک کردن دیگران در این دنیاست. وقتی دنیای بکر و نابت را دست دیگران میدهی، نمیدانند و بعضاً نمیخواهند طرز ورود و سکنی در آن را یاد بگیرند. گردش سیارۀ تو، زمان و مکان و تعادلشان را به هم میریزد. اما ناگوارتر آن است که وقتی موجودی صاحب اراده وارد دنیایت میشود، ارادۀ محضی که تا قبل از آن بر سیاره ات داشتی را ناقص میکند. یا بی دردسر میرود،و یا به هم ریختگی ایجاد میکند. اما در هر صورت، رد پای آن ارادۀ دیگر، از زمینت پاک نخواهد شد.

به هر حال باید حواسمان به دنیایمان باشد. همانقدر که در آسوده کردن صاحبش تواناست، از مصون ماندن ناتوان است...... رابطۀ آدمی و ذهنش دو طرفه است. باید آسوده اش کنید تا آسوده تان کند.

 

Snow Globe